۱۳۸۸ مرداد ۹, جمعه

تازه‌ بعد از سی سال، ایران شده‌ کردستان!!





Ayub Rahmani
rahmayub@yahoo.de


اینروزها ملتهای تحت ستم ایران در شهرهای مختلف شاهد چهره‌ی شاخص و واقعی جمهوری اسلامی ایران هستند که‌ با چه وقاحتی به‌ جان مردمان جان به‌ لب رسیده‌ی تحت ستم در این کشور افتاده‌اند و با چه‌ خشونتی تنها برای بقای پایه‌های حکومت پوسیده‌ و ارتجاعی خویش حتی از دست پرورده‌های خودشان نمی گذرند و حتی آنانی را که‌ سی سال است پا به‌ پای خودشان در سرکوب مردمان آزادیخواه دست داشته‌اند، امروز خود اینچنین مورد بی لطفی ڕهبر و نظامشان قرار گرفته‌ و دسته‌ دسته‌ در زندانهایی که‌ زمانی خودشان در آنجا زندانبان بودند، امروز زندانی میشوند. ‌
جمله‌ی ساده‌ و با مسمای‌ "ورق بر خواهد گشت" را همه‌ میشناسیم. آن به‌ معنای اینروزهاست و ورق آخوند جماعت هم بر گشته‌ است! زمانی آمدند و انقلابی را ربودند که‌ همین مردمانی که‌ حقوقشان را لگدمال میکنند و اینروزها مورد ضرب و شتم و حتی گلوله‌ و صرب قرار میدهند، با حضور با شکوه‌ خود در اعتراضات خیابانی و گسترده‌ مردمی و ریخته‌ شدن خون فرزندانشان آن انقلاب را سی سال قبل به‌ پیروزی رسانده‌ بودند. اینان اما مغول وار آمدند و انقلاب میلیونی مردم را ربودند و خود حکومتی نظامیتر و فاسدتر از آن یکی و اینبار عقیده‌تی و پوسیده‌ بر مردم تحمیل کردند. امروز بعد از سی سال که‌ عمر کوتاه دیکتاتوریشان به‌ سر آمده‌، دیگر همان را میکنند که‌ نظامیان شاهنشاهی میکردند و عاقبتش هم تسلیم اراده‌ پولادین مردم شده‌ بودند. این شب پرستان امروز فکر میکنند که‌ میتوانند این اراده‌ها را در هم بشکنند، غافل از اینکه اراده‌ و خشم میلیونها جان به‌ لب رسیده‌ را که‌ سی سال تمام سرکوب کردند، وقتی که‌ خروشید و همه‌ گیر شد، دیگر هرگز نمیتوان فرو نشاند، تازه‌ اول کار است و ایران شده‌ کردستان! به‌ این معنا که‌ مردم دیگر همانند کردستان سوای حکومتند و بیگانه‌ از آن، ره‌ خود را میپایند و به‌ آینده‌ ایرانی آزاد و دمکرات به‌ دور از این خفاشان مینگرند.

در کردستان اشغالی و میلیتاریزه‌ شده توسط جمهوری اسلامی، مردم تحت ستم کرد در ایالات کردستان از جمله‌ کرمانشاه و آذربایجان غربی و کردستان و ایلام و لرستان و خیلی از نقاط پراکنده‌ دیگر در خراسان و تالش و غیره‌ از همان فردای انقلاب ربوده‌ شده‌، به‌ این جمهوری غیر دمکراتیک و توتالیتر نه‌ گفتند. مردم کرد در رفراندمی که‌ سی سال پیش خمینی برای شرعیت دادن به‌ نظامش براه انداخته‌ بود یک "نه‌" به ‌بزرگی ایالات کردستان به‌ وی و نظامش گفتند و از این به‌ بعد بود که‌ شب پرستان کور و ضد آزادی و دمکراسی در کرستان با اعمال خشن ترین و وحشیانه‌ ترین شیوه‌ها مردم را به‌ اطاعت از خود و رهبر و نظامشان وادار میکردند. از طرفی مردم کردستان و احزاب سیاسی آن که‌ نتوانستند کوچکترین روزنه‌ امید به‌ دمکراسی و حقوق ملتها در گفت و گو با این رژیم بیابند و تنها با خشونت و سرکوب این رژیم هار از هوا و زمین روبرو میشدند، خود را به‌ ناچار بر علیه‌ سرکوبگریهای وحشیانه‌ رژیم و اشغال نظامی نیروهای سرکوبگر این رژیم مسلح کردند و عملا و ناخواسته‌ درگیر جنگی تحمیلی و نابرابر با رژیم در داخل شهرهای کردستان شدند. از طرف دیگر جمهوری اسلامی که‌ نتوانست و نخواست در کردستانی که‌ به‌ اشغال خود در آورده‌ بود به‌ خواسته‌های دمکراتیک این مردم پاسخ بدهد و به‌ ناچار به‌ شیوه‌های زور و سرکوب متوصل میشد، در نتیجه‌ با مقاومت مردم کرد و احزاب سیاسی روبرو شد. به‌ این ترتیب رژیم هرگز نتوانست در کردستان مانند بقیه‌ شهرهای ایران نفسی راحت بکشد و شبی را در این ایالات با خیال راحت به‌ صبح برساند. در نتیجه‌ هر بار خشن تر از بار دگر به‌ سرکوب و زندان و سیاهچاله‌ها و تیربارانهای دسته‌ جمعی جوانان این ملت متوصل میشد و اینکار را سی سال تمام در جلو چشمان حیرت زده‌ همگی ادامه‌ داد!‌ آری مردم کردستان هرگز نتوانستند تعلقی به‌ این رژیم پیدا کنند و هر بار که‌ رژیم نمایشنامه‌های انتخاباتی به‌ راه‌ میانداخت و در سرتاسر ایران بیشتر از نیمی از مردم به‌ پای صندوقهای رای برای نظام میرفتند، در کردستان انقلابی اما رژیم هر بار با صندوقهای خالی روبرو میشد و تنها نیروهای اشغالگر سپاهی و ارتشی و بسیجی بودند که در کردستان‌ اندک رای را برای رژیم در صندوقها میآنداختند.

با این سطور هر چند کوتاه شاید توانسته‌ باشم تصاویری از سی سال خشونت این رژیم در کردستان را به‌ خواننده‌ نشان دهم، اما هرگز نمیتوانم تلخیهای ایندوران، وقایع و رویدادهای درد آور، اعدامهای دسته‌ جمعی و تکی جوانان، آه‌ و ناله‌ زجر آور مادران داغ دیده‌ که‌ فرزاندانشان را به‌ گلوله‌ بسته‌ بودند و حتی اجساد به‌ خون خفته‌ اولادانشان را بهشان پس نمیدادند و یا اگر بعدها پس میدادند اجازه‌ تشیع جنازه‌ مناسب و درخور انسان و یا مراسم و یادمان بهشان نمیدادند، را نشان دهم. اضافه‌ بر اینها عقب نگاه‌ داشتن سیستماتیک و برنامه‌ ریزی شده‌ مردم این مرز و بوم از نظر اقتصادی، فرهنگی و علمی و غیره و غیره‌ همگی‌ نشان از سلطه‌گریهای فاشیستی ترین و هار ترین رژیمی را بر گرده‌ی مردم کردستان دارد که در بقیه‌ نقاط ایران اکثریتی از آن پشتیبانی میکردند. بنابراین و با زبانی دیگر در حالی که‌ رژیم جمهوری اسلامی با چنین قساوتی در سی سال گذشته‌ با مردم کردستان رفتار کرده‌ و میکند، در تهران و تبریز و مشهد و غیره‌ و غیره‌ اکثریت مردم در آرامش خیال پشتیبان این رژیم بودند و هر بار که‌ رژیم انتخاباتی را برای شرعیت دادن به‌ خود و هر چند نمایشی براه‌ انداخته‌ است، این مردم دسته‌ دسته‌ در صفهای طولانی به‌ پای صندوقهای نمایش انتخاباتی رفته‌ و به‌ رژیم شرعیت مردمی داده‌اند، چیزی که‌ در کردستان هر بار و مکررا در سی سال گذشته‌ عکس آن را دیده‌ایم.
اینک پس از سی سال مردم غیر کرد ایران متوجه‌ شدند که‌ رژیم دارد به‌ آنها دروغ میگوید و این اولین بار هم نیست که‌ چنین اتفاقی میافتد. چهار سال قبل هم دقیقا در انتخابات ریاست جمهوری بود که‌ رژیم به‌ انتخاب خود کسی را از صندوقهای ارای مردم بیرون آورد که‌ نا شناخته‌ بود و مردم به‌ وی رای نداده‌ بودند. اما خامنه‌یی دیکتاتور ایران ترجیح داده‌ بود که‌ برای حفظ مقام خویش و القاء فاشیستی ترین و پوسیده‌ ترین ایده‌ها به‌ مردمان جهان، کسی رئیس جمهور شود که‌ افاضات‌ دیکتاتور را مو به‌ مو اجرا کرده‌ و جو امنیتی جهان را متزلزل و خدشه‌دار کند. بنابراین بایستی احمدی نژاد انتساب میگردید. مردم آنموقع کمتر به‌ خامنه‌یی و نظام شک کرده‌ بودند، اما وقتی که‌ کارنامه‌ احمدی نژاد را در چهار سال گذشته‌ دیدند، اینبار به‌ جد برای بر کناری وی در بیست و دوم خرداد ماه‌ امسال به‌ پای صندوقها رفتند. اما تردست همیشگی اینبار هم احمدی را از ارای میلیونی مردم بدون توجه‌ به‌ ارای آنها بیرون آورد، تازه‌ مردم متوجه‌ شدند که‌ چه‌ فریب بزرگی از دست آخوند جماعت خورده‌اند و سی سال اکثریتشان پشتیبانش بودند! ایندفعه‌ وقتی که‌ مردم خود متوجه‌ شدند که‌ اکثریت عظیمشان به‌ اصلاح طلبان حکومتی رای داده‌اند که‌ آنان نیز خود در درون حکومت هستند و سالهای سال به‌ این نظام خدمت کرده‌اند و در کشتار مخالفان دست داشته‌اند و در بقائ آن نظام تا به‌ امروز سهیم بوده‌اند، اما با این شرایط هم رای مردم مثل همیشه‌ حساب نشده‌ و خوانده‌ نمیشود، به‌ دروغهای رژیم پی بردند و صدای اعتراضات خویش را بالا بردند که‌ دیدیم رژیم اینبار هم صدایشان را نمی خواهد بشنود و اراده‌ آنها را دست کم گرفته‌ و میگیرد.

بلی ایران تازه‌ شده‌ کردستان و رژیم دیگر دارد روز به‌ روز بیگانه‌تر از آن اکثریت عظیم مردمی میشود که‌ روزگاری پشتیبانش بودند. دیگر اینروزها برای رژیم فرق نمیکند که‌ آیا مخالفانش کرد هستند یا خودی، هدف رژیم البته‌ بیهوده‌ تنها بقای ستونهای پوسیده‌ خویش و حفظ نظام و اقتدار خود است. غافل از اینکه‌ تمام شکهای مردم در مورد رژیم امروز دیگر به‌ یقین تبدیل شده‌اند. رژیم غافل است از اینکه‌ در سرکوب مردم تا به‌ حال در چند روز گذشته‌ دهها معترض به‌ نظام را که‌ تنها برای پس گرفتن آرای خود، که‌ به‌ صندوق انداخته‌ بودند در جلو چشمان جهانیان به‌ گلوله‌ بسته‌اند، ریختن به‌ نا حق این خونها ابتدای نابودی خودشان است. خون ریخته‌ شده‌ی همین جوانان بود که‌ گل انقلاب 1357 را شکفت و اینان آن انقلاب را صاحب شدند. اما انقلاب آینده‌ مردمی دوباره‌ در راه‌ است، انقلاب آینده‌ خون خود را داد و گل آن هم بزودی خواهد شکفت، چرا که‌ تنها خونهای ریخته‌ شده‌ هستند که‌ گل انقلابها را میشکفند و این درس تاریخ خونین ماست، کردستان مثل همیشه‌ بهوش است!

01.04.2709 -- 22.06.2009

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر