جمهوری اسلامی ایران در روز بیست و دوم خرداد ماه امسال یک نمایشنامه انتخاباتی را گویا برای ""انتخاب"" رئیس جمهور آینده ایران اسلامی به راه انداخت و از تمامی واجدین شرایط که بیش از چهل میلیون تخمین زده میشوند دعوت کردند که به گرمی در این نمایش انتخاباتی شرکت کنند، تا مردم به قول رژیم همیشه در صحنهی ایران اسلامی مشتی محکم بر دهان دشمنان جمهوری اسلامی بزنند و رژیم هم باری دیگر شرعیت مردمی خویش را به رخ همگان از جمله دشمنانش بکشد! حتی کار به جایی کشید که خامنهای رهبر دیکتاتور این رژیم از زیر لحاف شدید امنیتی به بیرون خزید و مقداری آفتابی شد و در زیر شدیدترین پیش شرطها و پیش بینیهای امنیتی سرکی هم به چند شهر کردستان کشید و عاجزانه از این مردم خواست که مهم نیست به چه کسی رای بدهند، اما حتما به پای صندوقهای انتصابات بروند! بعدها هم معلوم شد که دیکتاتور ایران واقعا دروغ نگفته بود که مهم نیست به چه کسی رای داده بشود، چون ایشان همیشه دستی در نتیجه اراء داشتهاند و تنها با یک اشاره میتوانند احمدی نژاد را از صندوقها بیرون بکشند و همانطور که همگی ملاحظه نمودیم همین کار را هم کردند!
در عرف بین المللی انتخابات عمومی اکثریت مردم به کسی یا چیزی یا برنامهای یا حزبی و غیره را به عملی میگویند که برنامهای در راه است یا رئیس حکومتی بایستی انتخاب شود یا باللاخره کاری دمکراتیک بایستی صورت پذیرد که اکثریتی به آن رای مثبت یا برعکس رای منفی بدهند. موضوع مورد بحث ما انتخاب رئیس جمهور اسلامی ایران است به صورت دمکراتیک اسلامی. رژیم جموری اسلامی که خودش اصولا فاقد هرگونه شرعیتیست میخواهد به مردم زیر سلطه خودش و همچنین به مردمان و حکومتهای جهان بگوید که ما هم در ایران اسلامی دمکراسی اسلامی داریم و به خوبی و موفقیت هم کارایی داشته و دارد. به همین منظور همگان انتظار دارند که تعدادی از کسانی که به خودشان و توانائیهایشان میبالند خویشتن را برای انتخاب مردم در دسترس گذاشته و کاندید ریاست جمهوری شوند و همین امر هم در ایران زیر عبای اسلامی صورت پذیرفت و تا اینجای کار ظاهرا همه چیز به خوبی و خوشی و دمکراتیک به پیش رفت، تا اینکه اولین سد سر راه دمکراسی که در ایران اسلامی به نام شورای نگهبان در جلو پای کاندیداتورها قرار گرفت و کار خود را شروع کرد و زحمت کشیده و کار مردم را آسانتر نموده و برای صلاح مردم و رضای خدا، شما بخوانید صلاح حکومت اسلامی از میان دهها کاندیداتور، چهار وفادار به حکومت، به نظام، به دیکتاتور، به قانون ضد انسانی اساسی ایران را برای مردم انتخاب و آنگاه بایستی مردم زحمت کشیده و از میان این چهار بد، یکی را که شاید به اندازه دیگر حریفانش بد نباشد برگزینند. کسی را که در بقاء و پایداری این رژیم از ابتدا تا بحال همراه بوده و در سرکوبها، اعدامهای فلهای و زنجیرهای و گروهی و دسته جمعی و همه و همه دست داشته است، امروز بایستی مردم به طریق دمکراسی آخوندی یکی از آن چهار را برگزینند. اتفاقا مردم غیر کرد داخل ایران هم پشت این به اصطلاح انتخابات را گرفتند و یکی از آن چهار را انتخاب کردند که کمتر مورد لطف جناب دیکتاتور واقع گردید و همانطور که دور از انتظار هم نبود، آقای دیکتاتور با تردستی کاملا غیر ماهرانه و غیر حرفهای احمدی نژاد را که کاملا گوش به فرمان دیکتاتور است را باری دیگر به عنوان رئیس حکومتش به مردم معرفی نمودند. در این میان آقایان موسوی و کروبی که گویا کلاه سرشان گذاشته شده و کودتایی صورت پذیرفته به نتیجه تردستی رهبرشان اعتراض نموده و ایشان هم اینروزها یواش یواش برای خودشان کاوه آهنگر و رستم دستان شدهاند و ظاهرا در صدد رو کردن دست رهبرند که هنوز نتوانستهاند به این مهم دست یابند و هنوز ضحاک را از تخت پادشاهی اسلامیش به پائین نکشیدهاند، اما گویا در صدد اینکار هستند و گویا نمیخواهند بر سر ارائ مردم معامله بکنند!
پس تا اینجای کار متوجه میشویم که دمکراسیی در کار نیست، بلکه یک مضحکهی نمایش انتخابات را ڕژیم براه انداخته است که تا اینجای کار هم توش مونده و معلوم نیست چرا برخی از آقایان اپوزیسیون کرد هم مردم را تشویق میکردند که با این اوصاف به پای صندوقهای انتصابات بروند؟ اما همانطور که میدانیم این رژیم در کردستان هیچگونه پایگاهی ندارد و مردم کرد زبان در هیچکدام از انتصابات رژیم در گذشته شرکت گسترده نکردهاند و اگر هم در دو دوره در دوم خرداد 1376 خورشیدی و امسال آنهم بصورت بسیار محدود کسانی در پای صندوقها حاضر شدند، تنها برای درست شدن این توهم در افکارشان بوده که گویا با شرکتشان تغیر ایجاد خواهند کرد و به همین دلیل شرکت کردهاند، اما همانطور که گفته شد تعداشان بسیار قلیل بوده است و ضمنا آرای نیروهای اشغالگر در کردستان را نیز به حساب مردم کرد نوشتهاند!
من نمیدانم که این رژیم از روی چه دادههایی روی مردمان کرد زبان حساب باز کرده بودند که آنها را به پای صندوقها بکشند. رژیم اسلامی ایران در سی سال گذشته از هیچگونه خشونتی بر علیه مردمان کرد زبان دریغ نورزیده است و هرگز نتوانسته است این مردم را خودی بداند، به همین دلایل ساده است که هنوز هم این رژیم مسئولان بلند پایه و ارشد خود را در کردستان از افراد حزب اللهی غیر کرد بر میگزیند و حتی به اندک حزب اللهی های کرد طرفدار خودش هم که اکثرا هم شیعه مذهب هستند نمیتواند و نتوانسته است اعتماد بکند! کردستان تنها جایی است که هنوز هم زندانیان سیاسی فراوانی دارد و تنها جایی است که اعدامهای سیاسی در آن صورت میگیرد و هم اینک هم تعدادی زندانی سیاسی کرد در بیدادگاههای این رژیم صفاک حکم نا انسانی اعدام گرفتهاند و در انتظار اجرای حکم نا انسانی اعدامشان، شب و روز را در سیاه چالههای این رژیم در سختترین و زجرآورترین شرایط سپری میکنند، برخی رویای دوباره بوسیدن و در آغوش گرفتن بچههایشان را میبینند که قرار است بی پدر شوند و برخی ڕویاهای آزادی را به شعر میسرایند و برخی در حیرتند از آن دستانی که برای بقاء این نظام پوسیدهی قرون وسطایی آنان را اینچنین در بند کرده و برنامه کشتنشان را در سر میپرورانند و برخی... و برخی دیگر...!
کردستان هم در سی سال گذشته و هم در دهههای قبل همیشه گرهگاهی کور و حل ناشده بوده برای رژیمهای اسلامی و سلطنتی، چرا که در طول تمامی این سالها کردستان یک سر زمین اشغالی بوده است و در جستجوی هویت زبانی و فرهنگی و حتی استقلال خویش بوده است و 63 سال قبل یازده ماه حکومت مستقل دمکراتیک کردستان را به رهبری قاضی محمد تجربه نمود که بعدها با اعدام رهبران این حکومت که تسلیم شده بودند و اسیر بودند پایان یافت و مبارزات مردم اما همیشه تا به امروز تداوم داشته است. بنابراین نه مردمان این مرز و بوم خود را در هنگام اشغال سرزمینشان به رژیمهای اشغالگر متعلق دانستهاند و نه این رژیمها هم توانستهاند در سر زمینی که اشغال کردهاند احساس امنیت کرده و آن را متعلق به خود بدانند، در نتیجه همیشه از روزی که کردستان در بیست و چهارم جولای سال هزار و نوهصد و بیست و سه میلادی (24.07.1923) یعنی هشتاد و پنج سال قبل، بعد از قرارداد شوم لوزان به دستان کثیف استعمارگران به پنج تکه تقسیم و هر تکهای را به دولتی دیکتاتور و فاشیست بخشیدند، از آن به بعد همیشه جوی امنیتی و میلیتاریستی بر تمامی شهرها و آبادیهای این مرز و بوم حکمفرما بوده است.
طرح تقسیم کردستان بر میگردد به توطئه تقسیم مجدد جهان که به طرح سیکێز پوکیت (Sykes-Pocet) که پیشتر در سال 1916 ریخته شده بود. اگر چه در پیمان سیڤر (Sever) که برای پایان بخشیدن به جنگ جهانی اول که میان اروپائیان و دولت شکست خورده عثمانی بسته شد، در آن کشور کردستان مستقل به رسمیت شناخته شده بود، اما بعدها در هنگام بستن پیمان لوزان همان توطئههای سیکز پوکت دوباره مطرح گردید و آنگاه نقشه پلید تقسیم کردستان در آن پیمان جدید لوزان گنجانده شد. کردستان تقسیم و کشورهای عراق و سوریه تشکیل شدند.
هنگامی که برنامهی نامسئولانهی تقسیم و اشغال نظامی خاک کردستان در لندن و پاریس و چند پایتخت دیگر غربی ریخته میشد و بعدها آنرا در شهر لوزان در کشور سویس امضا و به اجرا گذاشتند، مردم کردستان از این خوابی که برایشان دیده بودند هیچ اطلاعی نداشتند و تنها به همین دلیل ساده بی اطلاعی مردم کردستان از تقسیم خاک و سرزمین آبا و اجدادیشان است که میتوان به جرات گفت که کردستان یک سرزمین اشغالیست و بایستی آزادی خویش را بازیابد. کردستان آن سرزمینیست که نسل به نسل برای مردمان آن به یادگار مانده است و این مردم برای پایداری و دفاع از استقلال این مرز و بوم و دفاع از تمامیت ارضیش جنگها کرده و خونها دادهاند. مردمان کردستان در سرزمینی که زندگی میکنند مهاجر نیستند بلکه صاحبان اصلی فلات ایران هستند. آنان بازماندگان سلسله حکومتهای مقتدر ماد باستانی که امپراتوری خویش را چنان گسترانده بودند که بر تمامی نقاط دور و نزدیک تسلط کامل داشته و در زمان زمامداری پادشاهان ماد مردم، حتی غیر مادها و پارسیان آنزمان در آسایش و رفاه بسر میبردهاند تا اینکه با خیانت کورش پسر ماندانای ماد به پدر بزرگش امپراتوری را ربودند و آنگاه بازماندگان مادها را به بردگی کشیدند!!
از تاریخ که بگذریم و به مطلب برگردیم، اینبار اما پس از قرارداد شوم لوزان یک دشمن واحد در کار نبود، بلکه پنج دشمن تا به دندان مسلح در کمین نشسته بودند و اجازه تقسیم این سرزمین را از اربابان استعمارگرشان گرفته بودند و در نتیجه از نظر بین المللی هم مشکلی نداشتند و بر عکس اختیار تام برای سرکوبی و نسل کشی در اختیار داشتند. به طوری که مصطفی کمال ترک در ترکیه که بخش اعظم خاک شمال کردستان را اشغال کرده بود، از همان فردای اشغال نظامی شمال کردستان قیام شیخ سعید را به فجیع ترین و غیر انسانی ترین شیوهها چنان سرکوب کرد که به نوزادان داخل گهواره هم رحم نکردند و دهها هزار زن و مرد و کودک و پیر را زنده زنده در کوتاه مدتی سوزاندند تا درس عبرتی برای همهی آنانی شود که خواب آزادی را میدیدند و آن اولین بار و آخرین بار هم نبود و بعدها زبانشان، فرهنگ و لباس و حتی تا جایی پیش رفتند که غذاهای سنتیشان را هم ممنوع اعلام کردند!! فاشیزم در شنیعترین وجه ممکنهاش که بعدها به رضاخان صفاک هم سرایت کرد و عین همان بساط را در شرق کردستان زیر اشغال نظامی نیروهای سرکوبگر ایران سلطنتی به اجرا گذاشتند.
آری کردستان در دهههای گذشته و بخصوص در سه ده اخیر زیر شدیدترین و وحشیانهترین یورشهای اشغالگران بوده است و جواب سادهترین فریادشان گلوله و مرگ و زندان و شلاق و دار و سیاه چاله بوده است و هم اینک هم از همان روز بعد از انتصابات بیست و دوم خرداد این بساط خیلی امنیتی تر از روز قبلش در کردستان برجاست و مطمئنانا تا این نظام هست، در کردستان همین بساط است و تا این بساط هم در کردستان حکمفرماست، مردم غیور کردستان هم همان هستند که بودند و تا بدست آوردن حقوق سیاسی، مدنی، اجتماعی و غیره خویش از پای نمی نشینند و شرق کردستان تنها از یک طریق میتواند جزء ایران یا متعلق به ایران باشد که رفراندومی کاملا آزاد و بیطرف و زیر نظر سازمان ملل متحد در کردستان صورت پذیرد و مردم در آزادی مطلق به ماندن در چهار چوب ایران رای بدهند، آنموقع است که زوری در کار نبوده و اشغال نظامی هم در کار نیست و این مردم خودشان به ماندن در چهار چوب ایران رای دادهاند، اما اگر مردم به استقلال سیاسی و جغرافیایی رای دادند دیگر هیچ نیروی نظامی ایرانی حق نخواهد داشت پایش را در کردستان بگذارد و کردستان دیگر کشوری آزاد و مستقل خواهد بود!
آری آنانی که دم از آزادی و استقلال و تمامیت ارضی ایران میزنند و کردستان را هم بخشی جدایی ناپذیر از ایران میدانند، اگر چنانچه بر ایدههای خویش پایبند بمانند و بخواهند در آینده بعد از جمهوری اسلامی آن را به مردم القاء کنند، از همین اکنون و در قرن تمدن و دمکراسی و رفراندوم خواب حمام خونی را میبینند که جمهوری اسلامی و نظام سلطنتی نتوانسته بودند آنرا به این وسعت بر پا کنند و ایشان میخواهند به آن حمام خون جامه عمل بپوشانند! ما میگوئیم ماندن در چهار چوب ایران از طریق رفراندومی آزاد بایستی از طرف مردم انتخاب شود و بغیر از آن مردم کردستان زیر بار اشغال نظامی هرگز نخواهند رفت، در ضمن هیچکدام از رهبران و احزاب کنونی اپوزیسیون کرد هم چنان مشروعیتی ندارند که برای مردم نسخهی فدرالی یا خودموختاری یا سوسیالیستی بپیچند، مردم کردستان اگاهند و به هیچکس و حزبی اجازه نخواهند داد برایشان نسخه از قبل آماده بپیچند. هر گاه احزاب توانستند اختلافاتشان را به کنار نهاده و متحد شده و یک صدا نسخهای بپیچند، شاید بشود در موردش تصمیمی گرفت، در غیر آنصورت نسخههای از پیش پیچیده شده را به مانند همان انتصابات رژیم جمهوری اسلامی خواهند دید و آنرا به رسمیت نخواهند شناخت و در برابرش خواهند ایستاد و تجویز کنندگانش را ملامت خواهند کرد.
14ی پوشپهڕی 2709 --- 05.07.2009
در عرف بین المللی انتخابات عمومی اکثریت مردم به کسی یا چیزی یا برنامهای یا حزبی و غیره را به عملی میگویند که برنامهای در راه است یا رئیس حکومتی بایستی انتخاب شود یا باللاخره کاری دمکراتیک بایستی صورت پذیرد که اکثریتی به آن رای مثبت یا برعکس رای منفی بدهند. موضوع مورد بحث ما انتخاب رئیس جمهور اسلامی ایران است به صورت دمکراتیک اسلامی. رژیم جموری اسلامی که خودش اصولا فاقد هرگونه شرعیتیست میخواهد به مردم زیر سلطه خودش و همچنین به مردمان و حکومتهای جهان بگوید که ما هم در ایران اسلامی دمکراسی اسلامی داریم و به خوبی و موفقیت هم کارایی داشته و دارد. به همین منظور همگان انتظار دارند که تعدادی از کسانی که به خودشان و توانائیهایشان میبالند خویشتن را برای انتخاب مردم در دسترس گذاشته و کاندید ریاست جمهوری شوند و همین امر هم در ایران زیر عبای اسلامی صورت پذیرفت و تا اینجای کار ظاهرا همه چیز به خوبی و خوشی و دمکراتیک به پیش رفت، تا اینکه اولین سد سر راه دمکراسی که در ایران اسلامی به نام شورای نگهبان در جلو پای کاندیداتورها قرار گرفت و کار خود را شروع کرد و زحمت کشیده و کار مردم را آسانتر نموده و برای صلاح مردم و رضای خدا، شما بخوانید صلاح حکومت اسلامی از میان دهها کاندیداتور، چهار وفادار به حکومت، به نظام، به دیکتاتور، به قانون ضد انسانی اساسی ایران را برای مردم انتخاب و آنگاه بایستی مردم زحمت کشیده و از میان این چهار بد، یکی را که شاید به اندازه دیگر حریفانش بد نباشد برگزینند. کسی را که در بقاء و پایداری این رژیم از ابتدا تا بحال همراه بوده و در سرکوبها، اعدامهای فلهای و زنجیرهای و گروهی و دسته جمعی و همه و همه دست داشته است، امروز بایستی مردم به طریق دمکراسی آخوندی یکی از آن چهار را برگزینند. اتفاقا مردم غیر کرد داخل ایران هم پشت این به اصطلاح انتخابات را گرفتند و یکی از آن چهار را انتخاب کردند که کمتر مورد لطف جناب دیکتاتور واقع گردید و همانطور که دور از انتظار هم نبود، آقای دیکتاتور با تردستی کاملا غیر ماهرانه و غیر حرفهای احمدی نژاد را که کاملا گوش به فرمان دیکتاتور است را باری دیگر به عنوان رئیس حکومتش به مردم معرفی نمودند. در این میان آقایان موسوی و کروبی که گویا کلاه سرشان گذاشته شده و کودتایی صورت پذیرفته به نتیجه تردستی رهبرشان اعتراض نموده و ایشان هم اینروزها یواش یواش برای خودشان کاوه آهنگر و رستم دستان شدهاند و ظاهرا در صدد رو کردن دست رهبرند که هنوز نتوانستهاند به این مهم دست یابند و هنوز ضحاک را از تخت پادشاهی اسلامیش به پائین نکشیدهاند، اما گویا در صدد اینکار هستند و گویا نمیخواهند بر سر ارائ مردم معامله بکنند!
پس تا اینجای کار متوجه میشویم که دمکراسیی در کار نیست، بلکه یک مضحکهی نمایش انتخابات را ڕژیم براه انداخته است که تا اینجای کار هم توش مونده و معلوم نیست چرا برخی از آقایان اپوزیسیون کرد هم مردم را تشویق میکردند که با این اوصاف به پای صندوقهای انتصابات بروند؟ اما همانطور که میدانیم این رژیم در کردستان هیچگونه پایگاهی ندارد و مردم کرد زبان در هیچکدام از انتصابات رژیم در گذشته شرکت گسترده نکردهاند و اگر هم در دو دوره در دوم خرداد 1376 خورشیدی و امسال آنهم بصورت بسیار محدود کسانی در پای صندوقها حاضر شدند، تنها برای درست شدن این توهم در افکارشان بوده که گویا با شرکتشان تغیر ایجاد خواهند کرد و به همین دلیل شرکت کردهاند، اما همانطور که گفته شد تعداشان بسیار قلیل بوده است و ضمنا آرای نیروهای اشغالگر در کردستان را نیز به حساب مردم کرد نوشتهاند!
من نمیدانم که این رژیم از روی چه دادههایی روی مردمان کرد زبان حساب باز کرده بودند که آنها را به پای صندوقها بکشند. رژیم اسلامی ایران در سی سال گذشته از هیچگونه خشونتی بر علیه مردمان کرد زبان دریغ نورزیده است و هرگز نتوانسته است این مردم را خودی بداند، به همین دلایل ساده است که هنوز هم این رژیم مسئولان بلند پایه و ارشد خود را در کردستان از افراد حزب اللهی غیر کرد بر میگزیند و حتی به اندک حزب اللهی های کرد طرفدار خودش هم که اکثرا هم شیعه مذهب هستند نمیتواند و نتوانسته است اعتماد بکند! کردستان تنها جایی است که هنوز هم زندانیان سیاسی فراوانی دارد و تنها جایی است که اعدامهای سیاسی در آن صورت میگیرد و هم اینک هم تعدادی زندانی سیاسی کرد در بیدادگاههای این رژیم صفاک حکم نا انسانی اعدام گرفتهاند و در انتظار اجرای حکم نا انسانی اعدامشان، شب و روز را در سیاه چالههای این رژیم در سختترین و زجرآورترین شرایط سپری میکنند، برخی رویای دوباره بوسیدن و در آغوش گرفتن بچههایشان را میبینند که قرار است بی پدر شوند و برخی ڕویاهای آزادی را به شعر میسرایند و برخی در حیرتند از آن دستانی که برای بقاء این نظام پوسیدهی قرون وسطایی آنان را اینچنین در بند کرده و برنامه کشتنشان را در سر میپرورانند و برخی... و برخی دیگر...!
کردستان هم در سی سال گذشته و هم در دهههای قبل همیشه گرهگاهی کور و حل ناشده بوده برای رژیمهای اسلامی و سلطنتی، چرا که در طول تمامی این سالها کردستان یک سر زمین اشغالی بوده است و در جستجوی هویت زبانی و فرهنگی و حتی استقلال خویش بوده است و 63 سال قبل یازده ماه حکومت مستقل دمکراتیک کردستان را به رهبری قاضی محمد تجربه نمود که بعدها با اعدام رهبران این حکومت که تسلیم شده بودند و اسیر بودند پایان یافت و مبارزات مردم اما همیشه تا به امروز تداوم داشته است. بنابراین نه مردمان این مرز و بوم خود را در هنگام اشغال سرزمینشان به رژیمهای اشغالگر متعلق دانستهاند و نه این رژیمها هم توانستهاند در سر زمینی که اشغال کردهاند احساس امنیت کرده و آن را متعلق به خود بدانند، در نتیجه همیشه از روزی که کردستان در بیست و چهارم جولای سال هزار و نوهصد و بیست و سه میلادی (24.07.1923) یعنی هشتاد و پنج سال قبل، بعد از قرارداد شوم لوزان به دستان کثیف استعمارگران به پنج تکه تقسیم و هر تکهای را به دولتی دیکتاتور و فاشیست بخشیدند، از آن به بعد همیشه جوی امنیتی و میلیتاریستی بر تمامی شهرها و آبادیهای این مرز و بوم حکمفرما بوده است.
طرح تقسیم کردستان بر میگردد به توطئه تقسیم مجدد جهان که به طرح سیکێز پوکیت (Sykes-Pocet) که پیشتر در سال 1916 ریخته شده بود. اگر چه در پیمان سیڤر (Sever) که برای پایان بخشیدن به جنگ جهانی اول که میان اروپائیان و دولت شکست خورده عثمانی بسته شد، در آن کشور کردستان مستقل به رسمیت شناخته شده بود، اما بعدها در هنگام بستن پیمان لوزان همان توطئههای سیکز پوکت دوباره مطرح گردید و آنگاه نقشه پلید تقسیم کردستان در آن پیمان جدید لوزان گنجانده شد. کردستان تقسیم و کشورهای عراق و سوریه تشکیل شدند.
هنگامی که برنامهی نامسئولانهی تقسیم و اشغال نظامی خاک کردستان در لندن و پاریس و چند پایتخت دیگر غربی ریخته میشد و بعدها آنرا در شهر لوزان در کشور سویس امضا و به اجرا گذاشتند، مردم کردستان از این خوابی که برایشان دیده بودند هیچ اطلاعی نداشتند و تنها به همین دلیل ساده بی اطلاعی مردم کردستان از تقسیم خاک و سرزمین آبا و اجدادیشان است که میتوان به جرات گفت که کردستان یک سرزمین اشغالیست و بایستی آزادی خویش را بازیابد. کردستان آن سرزمینیست که نسل به نسل برای مردمان آن به یادگار مانده است و این مردم برای پایداری و دفاع از استقلال این مرز و بوم و دفاع از تمامیت ارضیش جنگها کرده و خونها دادهاند. مردمان کردستان در سرزمینی که زندگی میکنند مهاجر نیستند بلکه صاحبان اصلی فلات ایران هستند. آنان بازماندگان سلسله حکومتهای مقتدر ماد باستانی که امپراتوری خویش را چنان گسترانده بودند که بر تمامی نقاط دور و نزدیک تسلط کامل داشته و در زمان زمامداری پادشاهان ماد مردم، حتی غیر مادها و پارسیان آنزمان در آسایش و رفاه بسر میبردهاند تا اینکه با خیانت کورش پسر ماندانای ماد به پدر بزرگش امپراتوری را ربودند و آنگاه بازماندگان مادها را به بردگی کشیدند!!
از تاریخ که بگذریم و به مطلب برگردیم، اینبار اما پس از قرارداد شوم لوزان یک دشمن واحد در کار نبود، بلکه پنج دشمن تا به دندان مسلح در کمین نشسته بودند و اجازه تقسیم این سرزمین را از اربابان استعمارگرشان گرفته بودند و در نتیجه از نظر بین المللی هم مشکلی نداشتند و بر عکس اختیار تام برای سرکوبی و نسل کشی در اختیار داشتند. به طوری که مصطفی کمال ترک در ترکیه که بخش اعظم خاک شمال کردستان را اشغال کرده بود، از همان فردای اشغال نظامی شمال کردستان قیام شیخ سعید را به فجیع ترین و غیر انسانی ترین شیوهها چنان سرکوب کرد که به نوزادان داخل گهواره هم رحم نکردند و دهها هزار زن و مرد و کودک و پیر را زنده زنده در کوتاه مدتی سوزاندند تا درس عبرتی برای همهی آنانی شود که خواب آزادی را میدیدند و آن اولین بار و آخرین بار هم نبود و بعدها زبانشان، فرهنگ و لباس و حتی تا جایی پیش رفتند که غذاهای سنتیشان را هم ممنوع اعلام کردند!! فاشیزم در شنیعترین وجه ممکنهاش که بعدها به رضاخان صفاک هم سرایت کرد و عین همان بساط را در شرق کردستان زیر اشغال نظامی نیروهای سرکوبگر ایران سلطنتی به اجرا گذاشتند.
آری کردستان در دهههای گذشته و بخصوص در سه ده اخیر زیر شدیدترین و وحشیانهترین یورشهای اشغالگران بوده است و جواب سادهترین فریادشان گلوله و مرگ و زندان و شلاق و دار و سیاه چاله بوده است و هم اینک هم از همان روز بعد از انتصابات بیست و دوم خرداد این بساط خیلی امنیتی تر از روز قبلش در کردستان برجاست و مطمئنانا تا این نظام هست، در کردستان همین بساط است و تا این بساط هم در کردستان حکمفرماست، مردم غیور کردستان هم همان هستند که بودند و تا بدست آوردن حقوق سیاسی، مدنی، اجتماعی و غیره خویش از پای نمی نشینند و شرق کردستان تنها از یک طریق میتواند جزء ایران یا متعلق به ایران باشد که رفراندومی کاملا آزاد و بیطرف و زیر نظر سازمان ملل متحد در کردستان صورت پذیرد و مردم در آزادی مطلق به ماندن در چهار چوب ایران رای بدهند، آنموقع است که زوری در کار نبوده و اشغال نظامی هم در کار نیست و این مردم خودشان به ماندن در چهار چوب ایران رای دادهاند، اما اگر مردم به استقلال سیاسی و جغرافیایی رای دادند دیگر هیچ نیروی نظامی ایرانی حق نخواهد داشت پایش را در کردستان بگذارد و کردستان دیگر کشوری آزاد و مستقل خواهد بود!
آری آنانی که دم از آزادی و استقلال و تمامیت ارضی ایران میزنند و کردستان را هم بخشی جدایی ناپذیر از ایران میدانند، اگر چنانچه بر ایدههای خویش پایبند بمانند و بخواهند در آینده بعد از جمهوری اسلامی آن را به مردم القاء کنند، از همین اکنون و در قرن تمدن و دمکراسی و رفراندوم خواب حمام خونی را میبینند که جمهوری اسلامی و نظام سلطنتی نتوانسته بودند آنرا به این وسعت بر پا کنند و ایشان میخواهند به آن حمام خون جامه عمل بپوشانند! ما میگوئیم ماندن در چهار چوب ایران از طریق رفراندومی آزاد بایستی از طرف مردم انتخاب شود و بغیر از آن مردم کردستان زیر بار اشغال نظامی هرگز نخواهند رفت، در ضمن هیچکدام از رهبران و احزاب کنونی اپوزیسیون کرد هم چنان مشروعیتی ندارند که برای مردم نسخهی فدرالی یا خودموختاری یا سوسیالیستی بپیچند، مردم کردستان اگاهند و به هیچکس و حزبی اجازه نخواهند داد برایشان نسخه از قبل آماده بپیچند. هر گاه احزاب توانستند اختلافاتشان را به کنار نهاده و متحد شده و یک صدا نسخهای بپیچند، شاید بشود در موردش تصمیمی گرفت، در غیر آنصورت نسخههای از پیش پیچیده شده را به مانند همان انتصابات رژیم جمهوری اسلامی خواهند دید و آنرا به رسمیت نخواهند شناخت و در برابرش خواهند ایستاد و تجویز کنندگانش را ملامت خواهند کرد.
14ی پوشپهڕی 2709 --- 05.07.2009
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر