روزی که جمهوری اسلامی ایران رسما موعد نامنویسی برای کاندیداتوری دهمین دوره ریاست جمهوری را اعلام نمود، چند صد نفری از واجدین شرایط ریاست جمهوری خود را معرفی نموده و برای شرکت در رقابتی "سالم و اصولی" برای بدست گرفتن این پست مهم دولتی نامنویسی کردند. همانطور که همگی مستحضر هستیم، در ایران امروزی مزایکی از ملیتها و مذاهب و مانند هر کشور دیگری هم زن و مرد زندگی میکنند. کل ایرانیان علاقمند به کاندیدتوری این پست خود بخود و بدون اینکه رژیم دخالتی در فیلتر کردن یا غربال و دستچین کردن آنها داشته باشد، بایستی خودشان عاقلانه خود را بر طبق قوانین جمهوری اسلامی ایران وفق داده یا شاید بهتر است بگویم که خود را غربال یا سانسور میکرده و فقط واجدین شرایط قانون اساسی جمهوری اسلامی خود را نامنویسی میکردند. در نتیجه کسانی بایستی در مرحله اول نامنویسی میکردند که معتقد به ولایت مطلقه فقیه، شیعه دوازده امامی، فارس، مرد و از اطرافیان و دایرهی رژیم بوده و یا بسیجی و پاسدار و یا در یکی از پستهای رژیم قبلا کار کرده باشند و برای اطلاعات و امنیت رژیم و شورای نگهبان شناخته شده باشند. در این مرحله ابتدایی نامنویسیها خود به خود، کردها، عربها و بلوچها و خیلیهای دیگر بخاطر غیر فارس بودن و همچنین بخاطر سنی بودنشان و آنگاه کلا خانمها بخاطر جنسیتشان و دیگر اقلیتهای مذهبی بخاطر اعتقاداتشان از کاندید شدن محروم بودند. حال اگر ما خانمها را که نیمه جامعهاند و فقط آنها حدود پنجاه در صد محرومین از این پست را در بر میگیرند، در نظر بگیریم، کل محرومین همه با هم چیزی در حدود اندکی بیشتر از نود درصد از جمعیت ایران امروزی را در بر میگیرد و کاندیدهایی که احتمالا از میان این جمعیت نود درصدی در می آمدند چیزی بیشتر از نه برابر آنهایی میشد که خود را نامنویسی کرده بودند!! پس با این حساب چند صد نفری را که بعنوان واجدین شرایط نامنویسی کرده بودند، فقط از میان ده درصد کل جمعیت ایران آمده بودند!
دمکراتیکترین مرحله اول نامنویسی را که پشت سر میگذاریم از میان این واجدین شرایط چند صد نفری که وارد مرحله دوم شده بودند یا موارد فوق شامل آنها نمیشده و نامنویسی کرده بودند و با موفقیت از اولین مرحله خود سانسوری گذشته بودند و در کل واجد شرایط جمهوری اسلامی بودند، از میانشان آنگاه تنها چهار نفر توانستند از سد شورای نگهبان عبور کرده و آنگاه از طرف ڕژیم به عنوان کاندیدهای نهایی به مردم معرفی شدند، تا که مردم از میان این چهار کاندیدای مورد اعتماد رژیم، و نه مورد اعتماد مردم، یک نمایش انتخاباتی به راه انداخته و آنگاه که مردم به خیال خویش به پای صندوقهای رای میروند و فارغ از اینکه به چه کسی رای میدهند، خودش هم یعنی رژیم بنا به توصیه رهبر "معظم"، یکی از آنها را از صندوقهای آرای مردم بیرون آورند و چه بسا که اینکار را هم کردند که در پائین به آن میپردازم.
بالاخره همانطور که شاهد بودیم دومین مرحلهی دمکراتیکترین انتخابات هم به پایان رسید و روز انتخابات هم که مردم "همیشه در صحنه" بیصبرانه منتظرش بودند فرا رسید و در روز بیست و دوم خرداد ماه امسال همانطور که دیدیم، مردم بسیاری بغیر از ایالات کردستانات که خیلی کم و بصورت محدود شرکت کرده بودند، در بقیه نقاط ایران و با امید تغییر و انتخاب بد از بدتر به پای صندوقهای رای رفتند و روز بعد در حالی که رای دهندگان بیصبرانه منتظر اعلام نهایی و رسمی آقای موسوی به عنوان رئیس جمهور دوره دهم ریاست جمهوری اسلامی ایران بودند، به دستور و توصیه شخص خامنهای، دیکتاتور ایران، احمدی نژاد بعنوان رئیس جمهور و پیروز انتخابات رسما اعلام شد و این در حالی بود که شامگاه روز قبلش و بعد از انتخابات به موسوی اعلام شده بود که ایشون برنده شده و بایستی نطق پیروزی خود را نوشته و برای فردا آماده نماید!!
تا اینجای مطلب را که یاد آوری آنچه را که گذشت است را همه دیدیم و شنیدیم و آنرا تنها بخاطر یاد آوری مجدد آوردهام، اما هدف من از این مطلب چیز دیگری و پاسخ دادن به چند سوالیست که در ذهن من میآیند و میروند!! یکی از این سوالها اینست که آیا چی میشد اگر رژیم آقایان موسوی یا کروبی را به مردم بعنوان رئیس جمهور معرفی میکردند؟ آیا آنها که امروز از مدافعان حقوق بشر شدهاند و دم از آزادی و تغییر و حرفهای گنده میزنند، واقعا اگر رئیس جمهور میشدند، آنموقع هم مانند امروز مدافع حقوق بشر میشدند یا اینکه همانند آقای محمد خاتمی پیشکسوتشان تنها به بقای بیشتر رژیم و اجرای قانون ضد انسانی اساسی جمهوری اسلامی و اجرای مکرر اعدامهای دست جمعی در ملاء عام و سنگسارها و شکنجه کردنها و بگیر و ببندهای رژیم در ایالات کردستانات و بقیه نقاط غیر فارس نشین در ایران و قتلهای زنجیرهای و غیره و غیره ادامه میدادند؟ آیا واقعا این آقایان جلو رژیم وای میستادند و در برابر سرکوبگریهای رژیم ایستادگی میکردند؟ یا اینکه آنها هم بعد از یک یا دو دوره ریاست جمهوری، مانند سید محمد خاتمی خود را کدخدایی بیش نمیدانستند و تازه به بقای رژیم هم کمک میکردند؟
همه میدانیم که این آقایان که امروز همگی مدافع حقوق بشر شدهاند و اتفاقا خوب هم هست که این شدهاند، اما خود را کاندید ریاست جمهوری رژیمی کرده بودند که تا به دندان مسلح بوده و در تمام سی سال عمر نگونبخت خود، هرگز از سرکوب آزادیخواهان و مدافعان حقوق بشر و از کشتار بیرحمانه و قساوت منشانه دستجمعی و تکی اکراد در کردستانات ابایی نداشته و چهها خانوادههایی که در کردستانات عزیزی را بدست این رژیم از دست نداده باشند یا اینکه آواره و دربهدر و زندانی و شکنجه و ناقص العضو نشده باشند! چهها خانههایی که ویران نشدند، چهها پدرانی که تیرباران نشدند و چهها فرزندانی که بی پدر و مادر نشدند و الی آخر. مگر این قتلها و این جنایتها در موقع ده سال نخست وزیری جناب موسوی و پستهای مهم دولتی آقای کروبی و رزایی و چمران در کردستانات صورت نپذیرفتند؟ مگر همین مدافعان امروزی حقوق بشر نبودند که پایههای ظالمانهی این رژیم را روز به روز محکمتر میکردند؟ آیا آنها در آن پستهای حساس رژیم از این قتلها و جنایتها و سرکوبها بیخبر بودند؟
پاسخ دادن به پرسشهای فوق کاملا واضح و روشن هستند و با کمال اطمینان خاطر میتوانم بگویم که هرگز چنین چیزی ممکن نیست که آنها از جنایات جمهوری اسلامی ایران در دوران خدمتشان به رژیم و در آن پستهای حساسشان بیخبر بوده باشند و اگر امروز هم رئیس جمهور میشدند تنها برای بقای جمهوری اسلامی ایران و اجرای قانون ضد انسانی اساسی این رژیم بود که رئیس دولت میخواستند بشوند! آنها خود در پستهای قبلیشان در این دولت مردم فریب و ضد انسانی از فرماندهان و دستور دهندگان، از مجریان قوانین غیر انسانی، از تئوریسینهای رژیم اسلامی، از بانیان و بنیانگذاران این شیوه حکومت و این سرکوبگریها و همه و همهی جنایتهای ضد انسانی این رژیم سفاک بودند و امروز هم اگر چنانچه دیکتاتور انگشت روی آنها برای رئیس جمهور شدن میگذاشت، دقیقا همان میشدند که قبلا هم بودند و اتفاقا به همین دلیل هم هست که امروز ناراضی و مدافع حقوق بشر شدهاند، چون آقای دیکتاتور انگشت روی رئیس جمهور شدن ایشان نگذاشته و همین امر سبب عصبانی کردنشان شده و بنام صیانت از آرای مردم، پرچمدار تغییر و آوردن دمکراسی و مردم سالاری شدهاند!
چند روز پیش تلویزیون فارسی صدای امریکا که هر از چند گاهی با یکی دوتا از این به اصطلاح اصلاح طلبان و هواخواهان تغییر در رژیم که جدیدا به خارج از کشور آمدهاند، مصاحبه میکرد، نظرم را به خودش جلب کرد و پای مصاحبهاش نشستم تا بشنوم که چه میگویند! خانم فاطمه حقیقت جو و یک آقای دیگر که اسمش را بخاطر ندارم و ایشون هم از نمایندگان مجلس شورای انقلاب بودند. در این مصاحبه خانم حقیقت جو از غیر قانونی بودن بند کردن افراد ناراضی و اصلاح طلب در ناآرامیهای اخیر و تجمعهای آزاد و بلامانع طبق قانون اساسی جمهوری اسلامی سخن به میان آورد و اتفاقا یکی دو بند از قانون اساسی جمهوری اسلامی را هم دقیقا برای بینندگان تلویزیون و در جواب مصاحبه کنند خواندند که گویا بگیر و ببندهای اخیر بر خلاف قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران هستش! از اینکه این خانما و آقایان برای آزادی بند شدههای اخیر به تکاپو افتادهاند، من هم بسیار خوشحالم و فکر میکنم که بایستی آنها فورا و بدون هیچ آزار و اذیتی آزاد شده و به میان خانوادههای خود باز گردند و بدون هیچ ترسی مجددا به فعالیتهای سیاسی و مدنی خود ادامه دهند. پرسش اما از این خانمها و آقایان اینست که آیا موقعی که شما در مجلس تشریف داشتید، همین قانون اساسی و همین بندها موجود نبودند؟ پس چرا آنموقع در مورد دستگیریهای مکرر و پیاپی رژیم در شهرهای گوناگون ایران و از جمله در کردستان و احواز و بلوچستان هیچ اعتراضی نداشتید؟ در کردستان هنوز هم اعدامهای سیاسی اجرا میشوند و هم اینک چندین نفر از فعالین کرد، معلمان کرد، روزنامه نگاران کرد، فعالان حقوق بشر کرد، فعالان زن کرد در زندانها و سیاه چالههای رژیم در بندند و حکم اعدام و یا حکمهای دراز مدت و خیلی سنگین حبس کرفتهاند، تنها و تنها به خاطر فعالیتهای انساندوستانه و حقوق بشریشان! پس چرا آنگاه که در مجلس بودید و آن بندهای به اصطلاح انسانی هم در قانون اساسی جمهوری اسلامی موجود بودند، شما دم از اعتراض به آن حکمهای غیر انسانی در کردستان و بقیه نقاط دور و نزدیک ولی در ایران و زیر سلطه جمهوری اسلامی نزدید؟
خانمها و آقایان محترمی که امروز در خارج از ایران از مدافعین پرو پا قرص حقوق بشر شدهاید، اینجانب به شخصه علیه هیچکدام از شما نیستم و از اینکه از حقوق بشر هم امروز دفاع میکنید بسیار خوشنودم، پرسش من از شما اینست که چرا آنروزها صدایی از اعتراضاتتان نبود؟
سخن کوتاه میکنم و از شما میپرسم که آیا دفاع امروزتان واقعیست یا آنهم مصلحتیست؟ آیا چون امروز مخالف رژیم هستید و در خارج از دایره قدرتید، مدافع حقوق بشر شدهاید؟
آیا میتوان از شماها در آیند بعنوان مدافعین انسانی انسانها حساب کرد و آیا از آن شخصیت قبلی خود که تنگ نظرانه از رژیم اسلامی ایران دفاع میکردید، برای همیشه فاصله میگیرید؟
08.08.2009
دمکراتیکترین مرحله اول نامنویسی را که پشت سر میگذاریم از میان این واجدین شرایط چند صد نفری که وارد مرحله دوم شده بودند یا موارد فوق شامل آنها نمیشده و نامنویسی کرده بودند و با موفقیت از اولین مرحله خود سانسوری گذشته بودند و در کل واجد شرایط جمهوری اسلامی بودند، از میانشان آنگاه تنها چهار نفر توانستند از سد شورای نگهبان عبور کرده و آنگاه از طرف ڕژیم به عنوان کاندیدهای نهایی به مردم معرفی شدند، تا که مردم از میان این چهار کاندیدای مورد اعتماد رژیم، و نه مورد اعتماد مردم، یک نمایش انتخاباتی به راه انداخته و آنگاه که مردم به خیال خویش به پای صندوقهای رای میروند و فارغ از اینکه به چه کسی رای میدهند، خودش هم یعنی رژیم بنا به توصیه رهبر "معظم"، یکی از آنها را از صندوقهای آرای مردم بیرون آورند و چه بسا که اینکار را هم کردند که در پائین به آن میپردازم.
بالاخره همانطور که شاهد بودیم دومین مرحلهی دمکراتیکترین انتخابات هم به پایان رسید و روز انتخابات هم که مردم "همیشه در صحنه" بیصبرانه منتظرش بودند فرا رسید و در روز بیست و دوم خرداد ماه امسال همانطور که دیدیم، مردم بسیاری بغیر از ایالات کردستانات که خیلی کم و بصورت محدود شرکت کرده بودند، در بقیه نقاط ایران و با امید تغییر و انتخاب بد از بدتر به پای صندوقهای رای رفتند و روز بعد در حالی که رای دهندگان بیصبرانه منتظر اعلام نهایی و رسمی آقای موسوی به عنوان رئیس جمهور دوره دهم ریاست جمهوری اسلامی ایران بودند، به دستور و توصیه شخص خامنهای، دیکتاتور ایران، احمدی نژاد بعنوان رئیس جمهور و پیروز انتخابات رسما اعلام شد و این در حالی بود که شامگاه روز قبلش و بعد از انتخابات به موسوی اعلام شده بود که ایشون برنده شده و بایستی نطق پیروزی خود را نوشته و برای فردا آماده نماید!!
تا اینجای مطلب را که یاد آوری آنچه را که گذشت است را همه دیدیم و شنیدیم و آنرا تنها بخاطر یاد آوری مجدد آوردهام، اما هدف من از این مطلب چیز دیگری و پاسخ دادن به چند سوالیست که در ذهن من میآیند و میروند!! یکی از این سوالها اینست که آیا چی میشد اگر رژیم آقایان موسوی یا کروبی را به مردم بعنوان رئیس جمهور معرفی میکردند؟ آیا آنها که امروز از مدافعان حقوق بشر شدهاند و دم از آزادی و تغییر و حرفهای گنده میزنند، واقعا اگر رئیس جمهور میشدند، آنموقع هم مانند امروز مدافع حقوق بشر میشدند یا اینکه همانند آقای محمد خاتمی پیشکسوتشان تنها به بقای بیشتر رژیم و اجرای قانون ضد انسانی اساسی جمهوری اسلامی و اجرای مکرر اعدامهای دست جمعی در ملاء عام و سنگسارها و شکنجه کردنها و بگیر و ببندهای رژیم در ایالات کردستانات و بقیه نقاط غیر فارس نشین در ایران و قتلهای زنجیرهای و غیره و غیره ادامه میدادند؟ آیا واقعا این آقایان جلو رژیم وای میستادند و در برابر سرکوبگریهای رژیم ایستادگی میکردند؟ یا اینکه آنها هم بعد از یک یا دو دوره ریاست جمهوری، مانند سید محمد خاتمی خود را کدخدایی بیش نمیدانستند و تازه به بقای رژیم هم کمک میکردند؟
همه میدانیم که این آقایان که امروز همگی مدافع حقوق بشر شدهاند و اتفاقا خوب هم هست که این شدهاند، اما خود را کاندید ریاست جمهوری رژیمی کرده بودند که تا به دندان مسلح بوده و در تمام سی سال عمر نگونبخت خود، هرگز از سرکوب آزادیخواهان و مدافعان حقوق بشر و از کشتار بیرحمانه و قساوت منشانه دستجمعی و تکی اکراد در کردستانات ابایی نداشته و چهها خانوادههایی که در کردستانات عزیزی را بدست این رژیم از دست نداده باشند یا اینکه آواره و دربهدر و زندانی و شکنجه و ناقص العضو نشده باشند! چهها خانههایی که ویران نشدند، چهها پدرانی که تیرباران نشدند و چهها فرزندانی که بی پدر و مادر نشدند و الی آخر. مگر این قتلها و این جنایتها در موقع ده سال نخست وزیری جناب موسوی و پستهای مهم دولتی آقای کروبی و رزایی و چمران در کردستانات صورت نپذیرفتند؟ مگر همین مدافعان امروزی حقوق بشر نبودند که پایههای ظالمانهی این رژیم را روز به روز محکمتر میکردند؟ آیا آنها در آن پستهای حساس رژیم از این قتلها و جنایتها و سرکوبها بیخبر بودند؟
پاسخ دادن به پرسشهای فوق کاملا واضح و روشن هستند و با کمال اطمینان خاطر میتوانم بگویم که هرگز چنین چیزی ممکن نیست که آنها از جنایات جمهوری اسلامی ایران در دوران خدمتشان به رژیم و در آن پستهای حساسشان بیخبر بوده باشند و اگر امروز هم رئیس جمهور میشدند تنها برای بقای جمهوری اسلامی ایران و اجرای قانون ضد انسانی اساسی این رژیم بود که رئیس دولت میخواستند بشوند! آنها خود در پستهای قبلیشان در این دولت مردم فریب و ضد انسانی از فرماندهان و دستور دهندگان، از مجریان قوانین غیر انسانی، از تئوریسینهای رژیم اسلامی، از بانیان و بنیانگذاران این شیوه حکومت و این سرکوبگریها و همه و همهی جنایتهای ضد انسانی این رژیم سفاک بودند و امروز هم اگر چنانچه دیکتاتور انگشت روی آنها برای رئیس جمهور شدن میگذاشت، دقیقا همان میشدند که قبلا هم بودند و اتفاقا به همین دلیل هم هست که امروز ناراضی و مدافع حقوق بشر شدهاند، چون آقای دیکتاتور انگشت روی رئیس جمهور شدن ایشان نگذاشته و همین امر سبب عصبانی کردنشان شده و بنام صیانت از آرای مردم، پرچمدار تغییر و آوردن دمکراسی و مردم سالاری شدهاند!
چند روز پیش تلویزیون فارسی صدای امریکا که هر از چند گاهی با یکی دوتا از این به اصطلاح اصلاح طلبان و هواخواهان تغییر در رژیم که جدیدا به خارج از کشور آمدهاند، مصاحبه میکرد، نظرم را به خودش جلب کرد و پای مصاحبهاش نشستم تا بشنوم که چه میگویند! خانم فاطمه حقیقت جو و یک آقای دیگر که اسمش را بخاطر ندارم و ایشون هم از نمایندگان مجلس شورای انقلاب بودند. در این مصاحبه خانم حقیقت جو از غیر قانونی بودن بند کردن افراد ناراضی و اصلاح طلب در ناآرامیهای اخیر و تجمعهای آزاد و بلامانع طبق قانون اساسی جمهوری اسلامی سخن به میان آورد و اتفاقا یکی دو بند از قانون اساسی جمهوری اسلامی را هم دقیقا برای بینندگان تلویزیون و در جواب مصاحبه کنند خواندند که گویا بگیر و ببندهای اخیر بر خلاف قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران هستش! از اینکه این خانما و آقایان برای آزادی بند شدههای اخیر به تکاپو افتادهاند، من هم بسیار خوشحالم و فکر میکنم که بایستی آنها فورا و بدون هیچ آزار و اذیتی آزاد شده و به میان خانوادههای خود باز گردند و بدون هیچ ترسی مجددا به فعالیتهای سیاسی و مدنی خود ادامه دهند. پرسش اما از این خانمها و آقایان اینست که آیا موقعی که شما در مجلس تشریف داشتید، همین قانون اساسی و همین بندها موجود نبودند؟ پس چرا آنموقع در مورد دستگیریهای مکرر و پیاپی رژیم در شهرهای گوناگون ایران و از جمله در کردستان و احواز و بلوچستان هیچ اعتراضی نداشتید؟ در کردستان هنوز هم اعدامهای سیاسی اجرا میشوند و هم اینک چندین نفر از فعالین کرد، معلمان کرد، روزنامه نگاران کرد، فعالان حقوق بشر کرد، فعالان زن کرد در زندانها و سیاه چالههای رژیم در بندند و حکم اعدام و یا حکمهای دراز مدت و خیلی سنگین حبس کرفتهاند، تنها و تنها به خاطر فعالیتهای انساندوستانه و حقوق بشریشان! پس چرا آنگاه که در مجلس بودید و آن بندهای به اصطلاح انسانی هم در قانون اساسی جمهوری اسلامی موجود بودند، شما دم از اعتراض به آن حکمهای غیر انسانی در کردستان و بقیه نقاط دور و نزدیک ولی در ایران و زیر سلطه جمهوری اسلامی نزدید؟
خانمها و آقایان محترمی که امروز در خارج از ایران از مدافعین پرو پا قرص حقوق بشر شدهاید، اینجانب به شخصه علیه هیچکدام از شما نیستم و از اینکه از حقوق بشر هم امروز دفاع میکنید بسیار خوشنودم، پرسش من از شما اینست که چرا آنروزها صدایی از اعتراضاتتان نبود؟
سخن کوتاه میکنم و از شما میپرسم که آیا دفاع امروزتان واقعیست یا آنهم مصلحتیست؟ آیا چون امروز مخالف رژیم هستید و در خارج از دایره قدرتید، مدافع حقوق بشر شدهاید؟
آیا میتوان از شماها در آیند بعنوان مدافعین انسانی انسانها حساب کرد و آیا از آن شخصیت قبلی خود که تنگ نظرانه از رژیم اسلامی ایران دفاع میکردید، برای همیشه فاصله میگیرید؟
08.08.2009
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر